«گفت‌وگویی درباره حقیقت در علم، هنر و دین» در کنفرانس مسکو نقد و بررسی کتاب دشنام‌های سرگردان در حوزه هنری خراسان رضوی «دیباچه نویسی بر مرقع» روایتی از هنر و ادبیات در قاب کتاب حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در هفته فرهنگی ایران در دوحه| نمایش شکوه هنر و تمدن ایرانی پیوند موسیقی، فرهنگ و اقتصاد در جزیره با برگزاری جشنواره ملی «عودنوازی قشم» نهمین جشنواره ملی تئاتر ایثار با حضور ۱۷ اثر برگزیده از روز دوشنبه (۶ اسفند ۱۴۰۳) آغاز می‌شود «جین آستن» روایتی از عشق، اشتباه و هوشمندی زمان و مکان برگزاری نمایشگاه کتاب تهران اعلام شد ششمین جشنواره فیلم کوتاه بسیج اختران در نیشابور برگزار می‌شود درگذشت کارلوس جیه‌گس، فیلم‌ساز برجسته برزیلی معرفی منتخبان مرحله اول داوری جشن مستقل سینمای مستند ایران آغاز فیلم‌برداری فیلم مرگ رابین هود با بازی هیو جکمن ترجمه رمان‌های «شاه بی‌سرگرمی» و «هیچ‌چیز مال تو نیست» منتشر شد پوستر رسمی فیلم اودیسه، کریستوفر نولان منتشر شد + عکس امیرجعفری با فیلم برهوت در راه جشنواره بین‌المللی فیلم جاناکپور کارگردان عنکبوت مقدس به اذیت و آزار جنسی متهم شد
سرخط خبرها

روایت درد و اندوه حسن سمندری برای از دست‌دادن دخترش | سوگ «بهاره»

  • کد خبر: ۷۰۰۸۲
  • ۲۰ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۲
روایت درد و اندوه حسن سمندری برای از دست‌دادن دخترش | سوگ «بهاره»
خوب به یاد دارم که حسن سمندری می‌گفت: از پس هزینه‌های درمان دخترش برنیامده و به ناچار دوتار یادگار پدرش را فروخته است. یعنی همه چیزش را. دوتار همه چیز یک دوتارنواز خراسانی است. آن هم دوتاری که با سرپنجه‌های سمندری بزرگ مأنوس بوده است.

ضحی زردکانلو | شهرآرانیوز - بازهم همان قصه کهنه و همیشگی، که روایت درد و اندوه هنرمندان موسیقی مقامی ماست. خنیاگرانی که بی‌ادعا و خاضعانه کنجی می‌نشینند و دردهایشان را با «هزارگی»، «اشتر خجو» و «مقام‌ا...» التیام می‌بخشند. یکی‌شان هم حسن سمندری است. پسر استاد سمندری بزرگ. خنیاگری که هربار زخمه می‌زند چوب توت سازش از اشک چشمانش خیس است. هنوز سروکله کرونا پیدا نشده بود که در باخرز مهمان خانه کوچک و باصفایش بودم. مگر می‌شود هنرمندی همیشه در خانه‌اش به روی همه باز باشد؟ برای مهمان ساز بزند، اصرار کند بمان... آن روز او تنها داغدار «استاد غلامحسین» نبود پسر جوانش را هم در سانحه‌ای از دست داده بود. همسرش هنوز سیاه تنش بود، اما با‌این‌حال لبخند میزبانی هم از لبانش رنگ نمی‌‎باخت.


اما غصه‌های خانواده سمندری به همین‌جا ختم نمی‎شد، «بهاره» دخترشان هم ناخوش احوال بود و مدام دیالیز می‌شد. غم بیماری‌اش یک طرف و هزینه‌های گزاف درمانش از طرفی کمر پدر را خم کرده بود. انگار وقتی درد می‌‎بارد یکی دوتا نیست. می‎بارد از در و دیوار. «بهاره» آن روز عجب خورشت خوشمزه‌ای درست کرده بود، هنوز صورت شاداب و مهربانش و آن روسری گلدارش را به یاد دارم. به او گفتم ۵ سال از تو بزرگ‌ترم از پس درست کردن یک نیمروی ساده هم به‌زور برمی‌آیم. فقط خندید و گفت: هروقت خواستی یادت می‌دهم... حالا می‌خواهم بهاره، اما دیگر نیستی...


بهاره‌ای که دیروز بدون اینکه بتواند از پدر و مادرش خداحافظی کند، رفت. رفت پیش پدربزرگ و برادرش. او ۲۷ سال بیشتر نداشت.


خوب به یاد دارم که حسن سمندری می‌گفت: از پس هزینه‌های درمان دخترش برنیامده و به ناچار دوتار یادگار پدرش را فروخته است. یعنی همه چیزش را. دوتار همه چیز یک دوتارنواز خراسانی است. آن هم دوتاری که با سرپنجه‌های سمندری بزرگ مأنوس بوده است.


وقتی برای عرض تسلیت با سمندری تماس گرفتم، زبانم نمی‌چرخید، او اول سلام می‌کند و احوالپرسی. هرکس دیگری جای او بود مگر می‌توانست جواب کسی را بدهد؟ اما او فرق می‌کند. مردی که در خانه‌اش همیشه به روی همه باز است و ساز و آوازش را بی‌منت و بی‌دریغ به گوش اهل دل می‌رساند، در سختی و مصیبت هم نمی‌تواند تلخی کند. او راهی باخرز بود برای راست و ریست کردن کار‌های خاک‌سپاری دخترش. به او گفته اند دیروز ساعت ۴ صبح دخترش ایست قلبی کرده. به قول خودش ۷۰۰ هزارتومان هزینه درمان را به بیمارستان امام رضا (ع) داده و جنازه جگرگوشه‌اش را تحویل گرفته؛ و دریغ از حمایتی، کمکی، بیمه‌ای... ما که خسته شدیم از بس شنیدیم و نوشتیم و گفتیم: «مسئولان عزیز دریابید خنیاگران این مرز و بوم را. دریابید راویان فرهنگ و قدمت و قصه‌های دیرینمان را...»


بیشتر که حرف می‌زنیم بغض کلماتش را منقطع می‌کند: «۲۴ ساعت از دخترم بی‌خبر بودم، اما آخرین بار که صحبت کردیم حالش خوب بود؛ می‌گفت شارژ تلفن همراهش دارد تمام می‌شود، موبایلش خاموش شد و بعد هم خودش.» بغضش می‌ترکد: «یعنی هیچ‌کسی آنجا نبود به دخترم شارژر بدهد، دست‌کم، یک بار دیگر صدایش را بشنوم، با او خداحافظی کنم.»

 

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->